پيام
+
از بچگي عاشق زندگي بودم
توي خاله بازي ها نقش پدر , نان آور خانواده بودم
هفده سالگي فکر مي کردم عقل رسيده
عاشق دختري در ايستگاه اتوبوس شدم
مدرسه اش عوض شد گمش کردم و بعد فراموش
بيست و دو سالگي قدم بلندتر از پدر بود و عقلم کمتر
حس خوبي به دختر همکلاسي دانشگاهي ام داشتم
تا اينکه رابطه اش با استاد لو رفت و من ...
شب هاي دلتنگي ......
92/7/23
قتليش
حالا کمي بزرگتر شده ام
به اين باور رسيده ام
عشق هاي ماندني ارتباط مستقيمي با منطق دارند
تمام دوست داشتن هاي زير بيست و پنج سال
باران پاييزي اند ، رگبار شديد اما کوتاه
مدتي است ديگر عاشق هر بي سرپايي نمي شوم
خيلي وقت است وقتي باران مي بارد
چترم را با خود مي برم
ღ ترنم زيبا
لاييييييييييک..باهات کاملا موافقم... آفرين:)
قتليش
ميسي عزيزم @};-