شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

قتليش

+ اينشتين معروف است که يک بار اينشتين در امريکا با قطار در حال مسافرت بوده که مامور قطار براي ديدن بليط سر مي رسد اما اينشتين هر چه که مي گردد بليط را پيدا نمي کند. مامور که اين وضع را مي بيند از کوپه او دور مي شود در حالي که مي گويد "حضرت استاد ، کيست که شما را نشناسد و يا شک کند شما بليط نگرفته ايد. نيازي به نشان دادن بليط نيست". اينشتين سري به نشانه تشکر تکان مي دهد. مامور بعد از تمام کردن کوپه ه
بقيش...
قتليش
هاي ديگر اين واگن ، نگاهي به عقب مي اندازد اما متوجه مي شود اينشتين همچنان در حال گشتن است. برمي گردد و مي گويد : "پروفسور اينشتين ، گفتم که شما را مي شناسم و نيازي به بليط نيست ، چرا بازهم نگرانيد؟" اينشتين جواب مي دهد : "اينهائي که گفتي خودم هم مي دانم ، دنبال بليط هستم ببينم به کجا دارم مي روم"
قتليش
رتبه 0
0 برگزیده
730 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
قتليش عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top